دیر زمانی است که در شیپور جنگ دمیده اند و مردانگی مرز باریکی است بین حق و باطل. شهید شمس آبادی تصمیم کبرایش را گرفته بود، بار دیگر در شیپور جنگ دمیده بودند و مردان خدا برای جهاد به صف می شدند.
به گزارش بصیر سبزوار، شهید چمران گفته بود: «وقتی در شیپور جنگ نواخته می شود، مرد از نامرد شناخته می شود.» دیر زمانی است که در شیپور جنگ دمیده اند و مردانگی مرز باریکی است بین حق و باطل. شهید شمس آبادی تصمیم کبرایش را گرفته بود، بار دیگر در شیپور جنگ دمیده بودند و مردان خدا برای جهاد به صف می شدند. بین این همه نامردمان، مرد ماندن بهایی دارد. بهایی که هرگز ارزان به دست نمی آید. باید جان داد تا محرم جانان شد.
روزگار ما روزگاریست که باطل، لباس حق پوشیده و از حق دم می زند! روزگار سکوت، روزگار بی تفاوتی، روزگار عافیت طلبی…شهدا ولی با عافیت طلبی و سکوت بیگانه اند… شهید شمس آبادی عافیت طلب نبود که اگر بود، یکی می شد مثل هزاران مردم دیگر، نهایتا با دغدغه معاش. او سازش پذیر نبود که اگر بود، جهاد برایش اهمیتی نداشت. جهاد…واژه ای که اگر مدافعین حرم نبودند، برای نسل امروز چقدر بیگانه می شد. وای بر نهادهایی که بودجه فرهنگی می گیرند و نسل های آینده کشور را چنین یله بار می آورند که قهرمانش بتمن و بنتن شود! انگار این همه خون داده ایم و دربرابر دشمن سر فرودنیاورده ایم تا قهرمان کودکانمان با قهرمانان دشمنانمان یکی شود!
در روزگاری که فیش های حقوقی حق را به سخره گرفتنه اند، شهید شمس آبادی رفت تا از حق و حقیقت دفاع کند. در روزگاری که دیپلماسی لبخند باعث شده که دشمنان ایران اسلامی هر روز جسورتر شوند؛ مدافعان حرم رفته اند تا ثابت کنند دیپلماسی جهاد باعث ایستادگی ایران است. اگر نبودند سردارانی مثل شهید شمس آبادی و مدافعان حرم، سرداران دیپلماسی باید بر سر حق ترسیم مرزهای جدید ایران چانه زنی می کردند!
شهید شمس آبادی ایمان داشت که زمان سازش و ذلت به سر آمده است. امروز زمان فتح است یا شهادت. مگر نه این که در شهادت هم فتحی است و فتوحی؟ و وای بر ما که از «جنگ، جنگ تا پیروزی» چنین به ذلت افتاده ایم که خون شهدایمان را معامله کنیم تا سایه خیالی جنگ از سرمان دور شود! تاریخ را بنگریم، آنان که سازش با ظالمانی چون یزید را برگزیده اند کجای تاریخند و مولا حسین (ع) که سر سازش با ظالمان نداشت در کجا؟ شهدای مدافع حرم از شهید رضا دامرودی گرفته تا شهید مهدی بیدی و شهید شمس آبادی ایمان داشتند که زندگی چیزی جز عقیده و جهاد نیست. مگر نگفته اند که: «ان الحیات عقیده و الجهاد»
زمانه ی غریبی شده است! برخی شهدا را برای اسامی کوچه ها و معابر می خواهند. این ها همت را بی سر می خواهند و نهایتاً برای نام اتوبانی! برای این جماعت متوسلیان سردار نیست، چون دیپلماسی یاد ندارد. شهید خوب از نظر این ها، شهید مرده است! این ها عاشق شهید مرده اند، شهید زنده برایشان سم است! اما هرگز نمی دانند که شهدا از هر زنده ای زنده ترند. آنان که دل به زندگی دو روزه دنیا دل بسته اند، هرگز باور ندارند که شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان عند ربهم یرزقونند. به قول سید مرتضی آوینی: «پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.»
انتهای پیام/