جمعیت آنقدر زیاد بود که باید بنویسیم تجمع بی نظیر مردم در ۲۲ بهمن. ای کاش مسئولین به خواست تشکلهای فرهنگی شهر فکر بیشتری میکردند و با طولانی کردن مسیر راهپیمایی به این حجم عظیم مردمی، نظم و انسجام بیشتری میدادند. جمعیت زیاد بود ولی طبق معمول مسئولین توانایی کنترل و مدیریت این حضور عظیم را نداشتند.
جمعیت راه افتاده بود. سبزواریها خانوادگی آمده بودند. ایستگاههای صلواتی و هیئتهای مردمی در مسیر راهپیمایی از مردم پذیرایی میکرد و انگار سنتهای حسنه اربعین هم دارد به راهپیماییهای ۲۲ بهمن نفوذ میکند. جمعیت آنقدر زیاد بود که باید بنویسیم تجمع بی نظیر مردم در ۲۲ بهمن. ای کاش مسئولین به خواست تشکلهای فرهنگی شهر فکر بیشتری میکردند و با طولانی کردن مسیر راهپیمایی به این حجم عظیم مردمی، نظم و انسجام بیشتری میدادند. از چهارراه امامزاده تا میدان کارگر جمعیت موج میزد.



جمعیت زیاد بود ولی طبق معمول مسئولین توانایی کنترل و مدیریت این حضور عظیم را نداشتند. طبق معمول صوت راهپیمایی خراب بود و خود مردم جور ماشین صوت را میکشیدند. نه کنترلی بر روی پلاکاردها و شعارها بود و نه برنامهای برای متفرق نشدن این حضور چندهزار نفری. بچه حزب اللهیها ابتدای خیابان حکیم نمایشگاه کتاب و عکس گذاشته بودند و از مردم هم پذیرایی میکردند. حتی وقتی که راهپیمایی تمام شده بود و مردم بر میگشتند هم با استقبال آنها مواجه میشدند. جلوی پایگاه شهید شجیعی هم پرچم بزرگ آمریکا، انگلیس و اسرائیل را نقاشی کرده بودند و مردم هم مشت گره کرده بودند و هم پامیکوبیدند.

تعدادی از بچههای بسیج تیپ داعشی زده بودند. داعشیها با سرکردههای عربی با ریش بلند و مسلسل توی جمعیت راه میرفتند و پرچم لااله الی الله مشکی هم دستشان بود. بغل دستیام گفت: «این که لباس داعشی تنش کرده فلانیه. چن روز قبل از سوریه اومد. همینه خوب اداشون رو در میاره!»

چند گروه جلوی راهپیماییها راه میرفتند، گروهی ژست میگرفتند و مرگ بر آمریکا میگفتند و یک نفر عکس و فیلم میگرفت. مرگ بر آمریکا هم ژست انتخاباتی شده بود. مرگ بر آمریکا هم میتواند رأی جمع کند و بعضیها خوب این را فهمیده بودند. بسیاری از پوسترهای دهه فجر امسال هم تبلیغاتی بود. کار عکاسان سخت شده بود. باید عکسی بگیرند که با انتشارش برای نامزد خاص تبلیغات نکرده باشند. نامزدهای انتخاباتی را که میدیدم یاد ساندیس های راهپیمایی افتادم. امسال هم از ساندیس خبری نبود.

هلی کوپتر از روی جمعیت رد میشد و مانور میداد. نه فیلم میگرفت و نه چیزی را بین مردم توزیع میکرد. بچه که بودیم ۲۲ بهمن عکسهای امام و رهبری، مسابقات قرانی یا تاریخی روی سر مردم میریختند و دهه فجرمان تا آخر بهمن ادامه داشت. برای او دست تکان میدادیم و هر سال منتظرش بودیم. حالا که بزرگ تر شدهایم، هنوز هم دلمان در همان سالهای کودکی است. هلیکوپتر امسال ولی هلیکوپتر اورژانس بود و صرفاً جنبه تبلیغاتی داشت.
افچنگی ها با بنرعکس تمام شهدایشان آمده بودند. میخواستند بگویند که یادمان نمیرود چه کسانی را برای انقلاب فدا کردهایم و دست از انقلاب نمیکشیم. جوانی عکس شهید رضا دامرودی، شهید مدافع حرم سبزوار را در بغل گرفته بود و به راهپیمایی آمده بود. دخترکی سوژه عکاسی شده بود که چادر مشکی داشت و چفیهای که روسریاش شده بود و پلاکاردی که رویش نوشته بود «من انقلابیام»

امسال مرگ بر آمریکا طعم دیگری داشت. با فرجام برجام انگار حیلهٔ جدید در راه بود. یکی روی پلاکاردش نوشته بود: «آمدهایم تا سکوتمان را فریاد کنیم» روی یک بنر هم حک شده بود: «مرگ بر آمریکا از سال ۵۷ تا ابد ادامه دارد.» یاد جملهٔ بزرگی افتادم که میگفت: «۳۵ سال است که انگار مسئولین با کارهایشان میخواهند انقلاب را سرنگون کنند ولی مردم با حضور همیشه در صحنهٔ خود نمیگذارند.»

با همه هیجان راهپیماییها چقدر جای آهنگهای ضد آمریکایی و ظلم ستیز خالی بود. بی برنامگی و بی فکری تا حدی بود که مسئولینِ امور، زمان قرائت قطعنامه، تازه به یاد ترانهٔ مرگ برآمریکای حامد زمانی افتاده بودند که چقدر جایش در ۲۲ بهمن سبزوار خالی بود: «مرگ بر بریدن نفس / مرگ بر قفس / مرگ بر شکوه خارو خس / مرگ بر هوس / مرگ بر حقوق بی بشر / مرگ بر تبر، شرارههای شر / مرگ بر آمریکا / مرگ بر ابولهب یزید و شمر و ابن سعد / مرگ بر زاده زیاد / بگو بلند / مرگ بر قطعنامههای بستن فرات / قطع آب / مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب / مرگ بر قتل خندههای روشن علیرضا / مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا / یک کلام؛ مرگ بر آمریکا»
منبع :سلام سربدار