در شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام محفل شعرخوانی جمعی از شاعران کشور در حضور حضرت آیتالله خامنهای برگزار شد.
جمعیت مرتب در صفهایی رو به قبله نشستهاند. روحانی سیدی میآید و تذکر میدهد که وقتی آقا تشریف آوردند، شاعرها ازدحام نکنند و یکی یکی بیایند برای تقدیم کتاب و احوالپرسی. تهِ دلم به این صفهای منظم و امیدواری آن سید روحانی لبخند میزنم!
تجربه نشان داده که با ورود آقا دیگر خبری از این حرفها نیست. مثل سفرهای استانی آقا که قبل از آمدن ایشان همه منظم و مرتب پشت داربستها ایستادهاند اما وقتی آقا را میبینند… بعضیچیزها شاعر و غیر شاعر بر نمیدارد.
آقا تشریف آوردند. بیست دقیقهای به اذان مانده. آقا دست تکان میدهند و با افرادی که نزدیکتر هستند احوالپرسی میکنند. حالا شاعرها هر کدام میروند و چند لحظهای حرف میزنند و کتاب میدهند و میآیند. حدسم درست بود. دیگر خبری از آن صفها نیست. بیشتر جمعیت ازدحام کردهاند برای رفتن پیش آقا. استاد حمید سبزواری میآیند. آقا او را از دور میبینند. با صدای بلند صدا میزنند آقای حمید… . راه باز میشود و این شاعر پیشکسوت که حال و روز جسمی خوبی هم ندارد با کمک بقیه آرام آرام نزدیک میشود.
«بیایید ببوسمتون…» آقا این جمله را میگویند و حمید را در آغوش میکشند.
* * *
قزوه از حمید سبزواری با عبارت «بزرگ جماعت شعر انقلاب» نام میبرد و میخواهد که او شعرخوانی را شروع کند. اولین آفرین آقا را اولین بند از شعر او دشت میکند:

خوشنشینان ساحل بدانند
موج این بحر را رامشی نیست
دل به امید رامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست
آقا آفرین میگویند. آخرین بیت هم علاوه بر آفرین آقا، آفرین و احسنت جمعیت را هم میگیرد:
خوشنشینان ساحل بدانند
تا که دریاست این شور و حال است
چشم سازش ز دریا ندارند
سازش موج و ساحل محال است…
آقا میگویند: «شعر جوانانهای بود، معلوم میشود که در ۹۰ سالگی هم میتوان شعر جوانانه گفت»
و بعد برای سلامتی سبزواری دعا میکنند.
حمید سبزواری، از شاعران پیشکسوت کشورمان در این دیدار شعری را قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن و صوت این شعر را منتشر میکند.
[دریافت فایل صوتی با حجم ۳.۵ مگابایت]
خوشنشینان ساحل بدانند
موج این بحر را رامشی نیست
دل به امید رامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست
تا که دریاست دریا به جوش است
شورش و موج و گرداب دارد
هرگز از بحر جوشان نجویید
آن زبونی که مرداب دارد
ما نهنگیم و خیل نهنگان
بستر از موج توفنده دارند
این سرود نهنگان دریاست
بحر را موجها زنده دارند
ما نهنگیم و هر جا نهنگ است
طعمه از کام غرقاب جوید
نزد دریادلان مرده بهتر
زآنکه آرامش و خواب جوید
خوشنشینان ساحل بدانند
تا که دریاست این شور و حال است
چشم سازش ز دریا ندارند
سازش موج و ساحل محال است…