تا قبل از رفتن به منطقه اسلام آباد سبزوار اصلا فکرشم را هم نمی کردم که سوداگران مرگ به راحتی هر چه تمام تر درون شهر جولان می دهند و هر بار جوانی، دخترکی یا مردی را به چاه بیچارگی می کشانند.
این نوشته منکر زحمات شبانه روزی دوستان عزیزمان در فرمانداری، نیروی انتظامی، اطلاعات و سپاه نخواهد بود ولی هر چند باری برای محض تلنگر و پیشبرد راهکارهای جدیدتر بد نیست که از نگاه دیگران وضعیت این مناطق را ببینیم.
راستش بار اولی بود که به این منطقه می آمدم. اصلا تا بحال یا کاری نداشتم یا اگرم هم کاری پیش می آمد بنا بر حواشی و شنیده های موجود سمت و سوی دیگری به مسئله مورد نظر می دادم. ولی اینبار سوژه مواد مخدر بود و هم جذاب و هم دارای هیجان.کنجکاو بودم که در این مناطق حاشیه شهر چه خبر است؟؟؟
بار اول که با یکی از دوستان ساکن در آن منطقه تماس گرفتم با خوشرویی جوابم را داد. قرار شد ساعت ۱۲ خود را به مسجد محل برسانم تا با هم دوری در حوالی این منطقه از شهر بزنیم.
تا قبل از رفتن به منطقه اسلام آباد سبزوار اصلا فکرشم را هم نمی کردم که سوداگران مرگ به راحتی هر چه تمام تر درون شهر جولان می دهند و هر بار جوانی، دخترکی یا مردی را به چاه بیچارگی بکشانند.
باز هم به برکت حضور بچه های بسیج و گشت های شبانه روزی نیروی های انتظامی و امنیتی منطقه کمی آرام به نظر می آمد ولی در داخل موج خروشانی داشت. موجی که تنها با رفتن به خانه های تیمی و فساد و دیدن رد و بدل کردن مواد در کوچه های شهر شاهد آن خواهی بود.
به پیشنهاد این دوست گرامی و عزیز به درون یکی از این خانه هایی که محل تجمع معتادین بود رفتیم. دخترکی با حالت نزار در خود میپیچید و فریاد میزد که کسی نیست که به یاریش برسد. راستش حالم از خودم بهم خورد.چون نه تنها تا حال کاری برای این جوانان نکرده بودم بلکه فهمیدم چقدر در حوزه رسانه عقب ماندگی داریم.
در راه که با دوستمان همصحبت شدیم از فقر حضور روحانی به صورت دائم در منطقه گفت تا مشکل بیکاری و زیادی ضایعات فروشی ها در حاشیه شهر. نمیدانم مشکل کار کجاست ولی این را میدانم که مشخص است کسی فکر جدی برای بهبود وضعیت این منطقه از شهر نکرده است.
از او پرسیدم در این محل مواد مخدر سنتی راحتتر گیر میاید یا صنعتی که پاسخ داد در فراوانی قرار داریم و هیچ فرقی با هم ندارند. مواد مخدری که در کارگاههای زیرزمینی ساخته میشود و شاید در همین همسایگی من و شما تولید شود. همین مواد مخدر صنعتی که چند برابر زیانآورتر از مواد مخدر سنتی است و در بدترین شرایط و با استفاده از موادی که تاثیرات مخربی بر روی مغز مصرفکننده دارد ساخته میشود و هدف آن جز خرابی سقف خانه من و شما و تیشه زدن به ریشه جوانان این شهر نیست؛ و این دامی است که سودگران پهنکرده اند و خدا میداند کدام پرنده به فریب دانه نهاده شده است.
با هم به سمت پاچال هایی که محل تجمع معتادها برای تزریق و مصرف مواد مخدر است راهی می شویم.جایی در کنار جاده و در سایه ی نخاله های ساختمانی که برایم جای سوال است که چرا این دو در یک کنار جمع شده اند. انواع اشغال ها و حضور حیواناتی مانند سگ در کنار پارچه ها و زیرانداز هایی که برای بهتر نشستن و کثیف نشدن تهیه شده اند. مکان هایی که هر آدم سالمی و عاقلی برای هیچ لحظه ای نمی گذارد عزیز دردانه اش به آنجا رهسپار شود.
در هنگام بازدید از این پاچال ها با مردی برمی خوریم که میگویند کمی موجی است. کمی برای ما حرف های بی ربط می زند و ….ولی فاجعه در اینجاست که وقتی می پرسم او کیست می گوید فلان ماه جبهه دارد و… و سر من گیج میخورد که چه شده که کسی که روزی جانش را روی دستانش گرفته و برای دفاع از این میهن به جبهه اعزام شده بود حال خود اسیر چنگال اعتیاد است که شاید تنها جوابی که بنظرم می آید این است که بعد از جنگ این رزمندگان به خاطره ها پیوستند.
اینها دلیل بر رد زحمات نیروهای مخلص امنیتی شهر نیست ولی باید به خود اییم که که مشکل کار ما در کار ریشه ای کردن است و با کارهای ابتدایی و پیش پا افتاده هیچ کاری صورت نمیگیرد و باید بیش از بیش به مقوله فرهنگ مخصوصا فرهنگ عمومی در جهت داشتن جامعه ای سالم و به دور از بیماری بها دهیم.
نماز شده است. به مسجد می رویم و نماز میخوانیم. مسجد با صفایی است و دو شهید را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. کم کم باید رهسپار خانه شوم و با خود فکر میکنم که چقدر فاصله است جایی که من مینشینم با اینجا….اسلام آباد در قلب من جا گرفته است.
گزارش: دیده بان/